Sunday, August 26, 2012

مصائب صد ساله نفت




سخنم این است خلاصه، وقتی قیمت نفت بالا می رود حاکمان به خیال دنیاگیری و درس دادن به جهان می افتند و بر ارتفاع شعارهای آرزومندانه می افزودند. البته  خیالاتی که دارند گاه به نفع مملکت است اگر جامه عمل بپوشاند. اما گرفتاری این است که چون بر اثر خوش خیالی و خودخواهی حاصل می شود، برآورده نشده بر جا می ماند و تنها هزینه خیال پردازی ها بر دوش ملت است این خود یکی از دلایل عقب ماندن ایران نسبت به نقطه ای است که باید در آن باشد.

نفت از صد سال پیش در ایران استخراج شده و از هشتاد و پنج سالی پیش سهم قطره چکانی از درآمد آن به خزانه راهی گشود و در دوران رضاشاه سرنوشت نامعلومی داشت تا بعد از جنگ جهانی دوم هم همچنان رابطه مالی ایران و شرکت انگلیسی نفت محو بود تا به دنبال کشمکش هایی که همه می دانند، بعد از کودتای ۲۸مرداد و ناکام ماندن نهضت ملی، کنسرسیومی از مجموعه ای از شش شرکت وارد صحنه عملیات نفتی ایران شد. از این زمان می توان از نفت و درآمدش و تاثیر مشخص آن در برنامه و بودجه کشور سخن گفت. تا ده سالی بعد که تحولات جهانی، کمک آمریکا و شرایط داخلی ایران امکان شانه انداختنی را در برابر نفتی برای حکومت ایران فراهم آورد.  از همین جا که حدود پنجاه سال پیش است، نمی توان دورتر رفت و نشانه جست.

 اولین پرش [بهای نفت] در اوایل دهه هفتاد میلادی رخ داد، دومین گام را می توان بعد از انقلاب ایران سراغ گرفت. پرش سوم پانزده سالی بعد اتفاق افتاد و آخرینش همین داستان نفت بشکه ۱۲۰ دلاری است هرکدام از این اتفاق ها ادبیات و نحوه بیان سخنگویان حکومت  را تغییر اساسی داد.

شاه سابق ایران تا زمانی که حادثه بزرگ اوایل دهه هفتاد میلادی رخ داد به این گونه با مردم سخن می گفت «امروزه روز اعضای جامعه بشری مدام در جست و جوی آنند که راه هایی برای تفاهم با هم پیدا کنند زیرا شرایط مادی و معنوی به گونه ای شده که اقویا نمی توانند اراده خویش را بر طرف ضعیف تر تحمیل کنند، برخلاف تمام دوران گذشته تاریخ بشری- البته دیکتاتورهای کوچکی هنوز در گوشه و کنار جهان وجود دارند که چون شاید چنان که باید به جاه طلبی ها و قدرت طلبی هایشان پاسخ داده نشده درس عبرتی را که لازم است نگرفته اند و متوجه واقعیات نیستند ولی مسلم است که سرنوشت ایشان بهتر از سرنوشت دیکتاتورهایی که خیلی بزرگتر بودند نخواهند بود. وقتی حکومت ها حقیقتا واقع بینی و توجه به شرایط اجتماعی حاضر را اساس کار خود قرار دهند مسلما راه برای توسعه تفاهم و همکاری بین المللی بازتر خواهد شد» [صفحات ۱۹۱ و ۲ کتاب انقلاب سفید نوشته محمدرضا پهلوی چاپ اول سال ۱۳۴۵]

پنج شش سالی بعد از این گفته ها، شاه در مصاحبه ای با بی بی سی عدم رضایت خود را از کنسرسیوم نفت چنین بیان کرد «هرگاه متوجه می شوم که مرا فریب داده اند و بدانم که می توانم در مقابل کاری بکنم ولی نکنم مرگ را هزار بار ترجیح می دهم اگر من اقدامی برای رفع ظلم نکنم حتما شخص دیگری خواهد کرد اگر این اقدام در ایران نشود در کشور دیگری خواهد شد و چنان که مسوولان کشورهای تولید کننده نفت در این زمینه عملی نکنند توده ملت ها دست به کار خواهند شد. اگر دولت های متبوع از کمپانی های نفت پشتیبانی کنند این ناپسندترین توع استعمار جدید خواهد بود بهتر است که چنین نکنند و به فکر آن باشند که مردم ایران هم حق دارند که به سوی پیشرفت گام بزنند» نهمین سال ۱۳۴۹ شبکه جهانی بی بی سی.

دوسال، آری فقط دو سال بعد از این گفتار نفت ناگهان از جا پرید و بهایش تا چهار برابر رفت، همزمان لحن و رفتار شاه، هم با مردم ایران و هم با جهان تغییر پذیرفت. با مردم همان شد که سرانجام از گفته سابقش در مورد ترجیح حکومت دو حزبی دست برداشت و اعلام کرد باید همه در یک حزب  عضو باشند با التزام عملی به سلطنت و شخص وی. دو سال، آری دو سال بعد از آن گونه سخن به قاعده گفتن در ارتباط با مسایل جهانی، شاه در سفری به اروپا با اشاره به اعتصاب های آن روز معدنکاران بریتانیا هشدار داد که چشم آبی ها بهتر است که حکومتداری را از وی بیاموزند. این زمانی بود که بهای نفت به جایی رسیده بود که می توانست به اروپایی ها وام بدهد و این همان سفر است  که در میانه اش به جد گفت مخالفانش چند تا تروریست هستند که هر عمل با آن ها می شود رواست.

گذری بر مطبوعات آن دوران نشان می دهد که تصور ثروتمندی، بدون تصوری از موقتی بودن آن، چه فکرها که در سر نینداخت و چه سخن که بر لب ها ننشاند.
[نقل از مجله شهروند، شماره 43 خرداد سال 1387]

ادامه مطلب

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin share on facebook